تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

سلام خوش آمدید

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

🌻🌻🌻

دیروز تولدم بود. به سالهای گذشته که دوستام برام تولد می گرفتن فکر می کردم و خاطرات قشنگی که برام باقی مونده بود. تصورم این بود که امسال قراره تولدم خیلی خشک و خالی بگذره و اوج تبریک ها در حد پیام و استوری باشه. البته از حق نگذریم استوری هاشون خیلی مسرت بخش بود و دلم برای همشون رفت

اما نفیسه؛ صمیمی ترین دوستم که فقط بخاطر من یه پیج زد و برام پست گذاشت. راضیه برام تاحالا دوتا کتاب فرستاده دومیش برای تولدم بود.خانوادم برام تولد گرفتن و هدیه هاشون منو غافلگیر کرد.

و و و و و  ضربه آخر کی زد؟ دوستم که همسایه بالاییمونه اما به دلایلی خیلی باهم در ارتباط نیستیم که بیشتر از طرف منه.

گفت بیا پشت بوم کارت دارم. من گفتم حتما میخواد بهم تبریک بگه و شاید کادو بده. اماااا جوری که من سوپرایز شدم وصف نشدنیه .. وقتی رسیدم بالا دیدم برام چه تدارکی دیده !!! کیک برام خریده بود و کلی خوراکی آماده کرده بود. دو تا بادکنک هلیومی هم گذاشته بود اون جلو .. من اصلا مونده بودم چی بگممم فقط اون لحظه خدارو دیدم که چطور هوامو داشت و بهم عشق داد [که همه اراده ها در طول اراده خداست.]

امسال پیام های تبریکم حتی تو کامنتامم بیشتر بود و خیلی برام عجیب بود نمیدونم چه خبره همه مهربون شده بودن. شاید دارم میمیرم 😂 ( فامیلو فاکتور می گیرم البته 🙄)

خلاصه همیشه اون چیزی نمیشه که ما فکرشو میکنیم. فکر می کردم امسال خیلی ساده بگذره برام اما یکی از خاطره انگیز ترین روزهام بود.

این کپشنیه که دیشب برای تولدم تو اینستا پست کردم گفتم اینجا هم بزارم 💕

 

مفهوم هر شروع در تمام شدن سابق یک قضیه است
در تجربه و نگاه من
برای ادامه...
برای شروع.
امسال شروع من برای همه چیزه💫 
قدم اول رو با پاک کردن همه پلی لیست آهنگام شروع کردم.. نیاز بود با نسخه الانم [synce]بشن

و این چنین با خوندن یکی از غزل های مورد علاقم امشب رو به پایان‌می برم..
"صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن، دور فلک درنگ ندارد شتاب کن، زان پیشتر که عالم ِفانی....."
و
دعای امشب: ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل🌿

 

 

تولد

  • زهرا میم

با چه دم و دستگاهی از قهوه و پتو و لب تاب و عینک و خوراکی و عود و این قرطی بازیا اومدم که آزمون مرحله سوم رو بدم

زدم روش دیدم نوشته آزمون توسط شما پایان یافته :/

من اصلا کی رفتم توش که بخوام پایان بزنم.

الان نمیتونم آزمون بدم

ارواح خبیثه رفتن جای من شرکت کردن همه رم صفر زدن اومدن :/

 

زیبا نیست ؟ :)

 

باهمون دم و دستگاه برم ادامه سریالمو بببینم آزمون دادن مجازی بمن نیومده هردفعه یه مشکلی پیش میاد😑😂

 

پ.ن: یه کیدرامر بیاد با رسم شکل توضیح بده چرا اینقدر زیبایی حقیقی خوبهههه😍😭

خداروشکر سریال دیدن اونم 8ونیم صبح به لطف آزمون مدرسان به تجربیاتم اضافه شد😂🤦🏻‍♀️

  • زهرا میم

...

این چندوقت اینقدر سرم شلوغ بود نفهمیدم اصلا چجوری گذشت.

تا حالا 3تا آزمون مدرسان دادم که فقط از یکیش راضی بودم. دقت کردین وقتی داری درس می خونی همه کارای دنیا برات جذاب میشه؟ کلی دوره پیدا کردم که میخوام شرکت کنم. کتاب های نخوندم هرروز بیشتر از روز قبل بهم چشمک میزنن. زبانم نصفه مونده و دلم خیییلی براش تنگ شده. اینقدر دلم میخواد گلدوزیمو ادامه بدم که خدا میدونه . تازه کلی بافتنی میخوام یادبگیرم. دقیقا تو همین اوضاع کلی ایده برای اتاقم به ذهنم رسیده 😂. دلم میخواد به معلم راهنمام کمک کنم الان که مریضه بقیه درساشم من درس بدم ولی واقعا وقت ندارم. برای اینکه خودمو آروم کنم هی میگم خودت از سال دیگه میری سرکلاس کلی باید وقت بزاری هم لذت میبری هم خسته می شی. 

چند روزه با مامانم بحثم شده اصلا نمیتونم درکش کنم. متاسفانه خانواده های مذهبی بعضیاشون خیلی افراطی عمل می کنن یا هرچیزیو به دین ربط می دن. درحالی که هییییچ ربطی نداره. واقعا بعضی وقتا می مونم باید چیکار کنم. با تابوهای ذهنیشون یه جاهایی حق زندگیو ازم گرفتن واقعا از دورانی که باید جوونی کنم هیچی نفهمیدم و این خیلی ناراحتم می کنه و پتانسیلشو دارم تا صبح برای خودم گریه کنم. 

آدم تا یه سنی می تونه یه سری کارا رو انجام بده. یسری هم بری زمانیه که دختری 

وقتی ازدواج کنی برای خیلی چیزا دیگه دیر شده.

احساس تباه بودن می کنم. 

پ.ن: 12 بهمن میرم تو 23 سال

ولی آیا واقعا 23 سالمه؟

 

 

 

  • زهرا میم
طبقه بندی موضوعی