تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

سلام خوش آمدید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آگاهی» ثبت شده است

خدایا شکرت

تو از نیت هرکار من با خبری

  • ۱ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۴۹
  • زهرا میم

 

این روزها که کرونا مهمون ماست بیشتر باخودم مجالس انس و خلوت دارم. داریم بیشتر با هم آشنا میشیم. نشست های فلسفی و پریشان نویسی ها روتین هر روزه ی خودم با خودمه. ما باهم جنگ اعصاب زیاد داشتیم ،جزم‌های حقیر و چندش‌آور هم :)

 

حرف هایی که بینمون رد وبدل شده کم نبوده اما هردفعه بیشتر نمی شناختتمش. رابطه ما بیشترحکم یه جریان خطی پسرفت گرا رو داره. اما خب بازم دوستش دارم . دقیقا تو نقطه ای از زندگیم قرار گرفتم که تقریبا جواب همه سوال هامو میدونم تا نیمه به اون چیزی که میخوام رسیدم مونده پایان دادن به دست‌وپا زدن در دام‌های آهن‌بافت وجود و شروع ..

 

برای یه پایانی لا یتناهی

 

الان نیاز دارم که با خودم پیمان نامه صلح ورسای ببندم. . ولی تموم کردن جنگ همانا و غرامت خواهی و تقسیم اراضی و اشغال سرزمین های صهیونیستی ایگوها هم همانا 

 

هوس متحد شدن نزده به سرم نه ! میخوام جهان یگانه خودمو که پادشاهش خویشتنِ خویش ام باشه بسازم.  در خودم حل شم و جمله یکی شم.

 

دیشب داشتم پادکست صلح درون گوش میدادم جالبه... اینقدر در این زمینه خونده بودم و صوتی گوش داده بودم که نیمی از حرف ها تکراری بود اما در هر تکراری درسی هست. درسش این بود

 

  زهرا! بجای این همه دویدن برای دونستن و دست و پا زدن تو اون همه درسگفتارها و کلاس ها اول با خودت رویرو شو . به خودت عشق بورز و دست یاری بده بدون خودت تو هیچی نیستی ! عنصر نقره فام وجودتو به طلا بدل کن

 

فرداقراره با خودم برم سرکلاس :)

 

هشتگ : کاگران مشغول کاراند

  • ۰ نظر
  • ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۳۰
  • زهرا میم

نزاع بین جهان های تجربی با جهان های نهانی و دورافتاده ی خویشتن ها بود. جهان تجربی پیروز شد و ما به جرم قصورمان یک به یک به درون خویش تبعید شدیم. 80 ضریه حکم حقیریست محتسب دارم بزن که {مستی }ام از حد گذشته است. { تو بخوان قصور}

حالا هرکس به اشتغالات خودش می پردازد. نبرد های تن به تن من ها و سیرک صدا ها و هیاهوی عربده های ایگوها، جمعیت اضداد را نشان میدهد  البته که الحمدالله المقدس عن الاضداد و الاشکال که اگر نبود حقیقت رنگ می باخت

بهرحال قسمت شور ماجرا همین جمعیت است که 2تا 2تا آشپز دارد. و قسمت بی نمک ماجرا بی خردی است که نور مُنزَل را محقر ساخت و خود را با پرده ی پست مدرنیسم پوشاند. تاریخ میگوید عاجز شد و پسا پست مدرن به جانمان افتاد. به گواهی تاریخ این عجز تا به آخر روانه ماست تا موسم آگاهی را طلب کنیم. 

پس چرا حتی بعد از این تبعید  هنوز هم کسی طالبش نیست؟

ای انسان تو را چه شده است ؟

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۳۶
  • زهرا میم
طبقه بندی موضوعی