این روزها که کرونا مهمون ماست بیشتر باخودم مجالس انس و خلوت دارم. داریم بیشتر با هم آشنا میشیم. نشست های فلسفی و پریشان نویسی ها روتین هر روزه ی خودم با خودمه. ما باهم جنگ اعصاب زیاد داشتیم ،جزمهای حقیر و چندشآور هم :)
حرف هایی که بینمون رد وبدل شده کم نبوده اما هردفعه بیشتر نمی شناختتمش. رابطه ما بیشترحکم یه جریان خطی پسرفت گرا رو داره. اما خب بازم دوسش دارم . دقیقا تو نقطه ای از زندگیم قرار گرفتم که تقریبا جواب همه سوالامو میدونم تا نیمه به اون چیزی که میخوام رسیدم مونده پایان دادن به دستوپا زدن در دامهای آهنبافت وجود و شروع ...
برای یه پایانی لا یتناهی
الان نیاز دارم که با خودم پیمان نامه صلح ورسای ببندم. . ولی تموم کردن جنگ همانا و غرامت خواهی و تقسیم اراضی و اشغال سرزمین های صهیونیستی ایگوها هم همانا
هوس متحد شدن نزده به سرم میخوام جهان یگانه خودمو که پادشاهش خویشتنِ خویش ام باشه بسازم. در خودم حل شم و جمله یکی شم.
این خویشتن نو نیازمند سازه ها و طرحواره های جدیده
{ این قافله از قافله سالار خراب است}
ولی گاهی احساس میکنم آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
هشتگ : کاگران مشغول کاراند
- ۱ نظر
- ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۵۶