تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خودشناسی» ثبت شده است

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ

خلقتون کردیم امتحانتون کنیم تا ببینیم عمل کدومتون نیکو تره

سوره ملک آیه2

امتحان : درجه ایه که مابتونیم افزایش پیدا کنیم تا به چی برسیم؟ عمل نیکو تر 

در کنارش  آیه 70 سوره اسرا

 وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا

ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم در صحرا و دریا از نعمت های پاکیزه دادیم و اون هارو بر بسیاری از موجودات برتری دادیم.

کرمنا توی حدیث کتاب احادیث قدسی توی معنیش آورده [ اکرام  نمودن تو حق است بر من ]  یعنی تکریم کردن انسان حقیه بر خدا 

باز از این جنس کرمنا دوباره تو احادیث قدسی داریم که قَدْ نَظَمْتُ لَکَ کُلَّ شَیْ ءٍ تُرِیدُ .

پس منظم می کنم برای تو هرچه را که بخواهی 

نظمت:  منظم میکنم/ چیدمان       لک : برای تو     کل شی ترید:  هرچیز را که بخواهی   (در خواست کردن از خدا )

پس خدا برات منظم میکنه هرچیو که تو بخوای یعنی تو میخوای درخواست میکنی و خدا برای دادن آنچه تو میخوای جهانش رو برات به نظم در میاره

با امکانات و امتحاناتی که برای تو میچینه نَظَّمَ میکنه زندگی تو رو ، تا تو با قوی شدن صفتت بتونی به خواستت برسی و نعمت بیشتر دریافت کنی 

حضرت موسی از خدا پیروزی بر فرعون خواست و فرعون 40سال بعد نابود شد در صورتی که تو قرآن داریم تو لحظه دعای موسی اجابت شد خب پس 40سال برای چی طول کشید ؟

40سال مرتب موسی و قومش امتحان شدن برای بهتر شدن صفت های خود شخص موسی و قوم موسی تا بتونن به پیروزی فرعون برسن و 40سال بعد این اتفاق محقق شد.

مثلا صبر حضرت موسی در داستان خضر و موسی ( صبر قوی تر => پیروزی بر دشمن) پس ما هرچی از خدا بخوایم جهان اونو برای ما به نظم در میاره. ابر و باد و مه و خورشید و فلک بکار میندازه تا ما در صفات مورد نیاز اون نعمت قوی بشیم  بعد قوی شدن به ما نعمت میده و راحت قوی شدن در برابر امتحان صبر و مقاومته

تو روایت هاهم هست

صبر و تسلیم راز پیروزی امتحانه

پ.ن :  گفتم اینارو پست کنم شاید قلبی بهش نیاز داشت :)

 

  • زهرا میم

وااااای نه یه خبر بدددددددددددد شنیدم

یکی از آدمای بزرگ زندگیمو ازدست دادم. یجورایی برام حکم استاد داشت. خیلی آدم بزرگی بود اصلا نمیتونم بگم چقدر فقط تو یه جمله خلاصه اش میکنم " به اون بالاها وصل بود " و تمام

لعنت به کروناااااا  تف یعنی...

امروز تا الان که درس نخوندم بقیشم دیگه هم نمیتونم بخونم T T 

هرکی این پست میخونه خواهش میکنم یه فاتحه بخونه براشون لطفا لطفا لطفا

 

 

  • زهرا میم

امشب ماه نیمه بود
به انگار از وقتی پیامبر شق القمر کرده بود نیمه دیگرش جدا شدو از همان‌موقع ناپدید گشته.
چقدر تنهاست‌.چرا هیچ ستاره ای نزدیک ماه نمیشود؟ چرا نزدیک ترین ستاره به او اینقدر دور است؟
همون لحظه یاد خودم افتادم‌. یاد نوع انسان.
انسانی که پیوسته به دنبال نیمه گمگشته خویش در جنس مخالفش میگردد. انسانی که موجود اجتماعی خوانده شده اما هر سایه اش تنهاست اینا همش بخاطر اینکه[خویشتن نشناخت مسکین آدمی]
من اما میگم نیمه دیگر ما در تک تک آدم های دیگراست. فقط زمانی نیمه دیگرمان را می‌یابیم که با هستی همنوا شویم. زمانی که همه را روح‌هایی در قالب جسم ببینم نه اجسامی دارای روح. زمانی که وحدت انوارهای تابان آدمیان را متصل به درگاه واجب الوجود یافتیم آنگاه غلغل اجزا در ما میدمد. میدمد و سرمستمان میکند. سرمست که شدی هشیاری ات را دریاب که نیمه دیگرت آماده‌ست .
همان آدمیانی بودند که از آغازه یک کلمه بودید [النور] کثرت اما عقل ها را ربود و دیده را پرده پوشاند.¹
ما خود را تنها یافتیم و بجای دنبال خودمان پیِ هرچیز را گرفتیم و رفتیم و بی پرده بگویم نخ کش کردیم دل و جانمان را.
حال که رنگ وجود گرفته ایم بیا جمله یکی باشیم😇


پ.ن: ان الحق سبحانه لم یصدر عنه لوحدته الحقیقیه الذاتیه الا الواحد)
¹: اگر بلدِ راه نباشی

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۴۷
  • زهرا میم

 

این روزها که کرونا مهمون ماست بیشتر باخودم مجالس انس و خلوت دارم. داریم بیشتر با هم آشنا میشیم. نشست های فلسفی و پریشان نویسی ها روتین هر روزه ی خودم با خودمه. ما باهم جنگ اعصاب زیاد داشتیم ،جزم‌های حقیر و چندش‌آور هم :)

 

حرف هایی که بینمون رد وبدل شده کم نبوده اما هردفعه بیشتر نمی شناختتمش. رابطه ما بیشترحکم یه جریان خطی پسرفت گرا رو داره. اما خب بازم دوستش دارم . دقیقا تو نقطه ای از زندگیم قرار گرفتم که تقریبا جواب همه سوال هامو میدونم تا نیمه به اون چیزی که میخوام رسیدم مونده پایان دادن به دست‌وپا زدن در دام‌های آهن‌بافت وجود و شروع ..

 

برای یه پایانی لا یتناهی

 

الان نیاز دارم که با خودم پیمان نامه صلح ورسای ببندم. . ولی تموم کردن جنگ همانا و غرامت خواهی و تقسیم اراضی و اشغال سرزمین های صهیونیستی ایگوها هم همانا 

 

هوس متحد شدن نزده به سرم نه ! میخوام جهان یگانه خودمو که پادشاهش خویشتنِ خویش ام باشه بسازم.  در خودم حل شم و جمله یکی شم.

 

دیشب داشتم پادکست صلح درون گوش میدادم جالبه... اینقدر در این زمینه خونده بودم و صوتی گوش داده بودم که نیمی از حرف ها تکراری بود اما در هر تکراری درسی هست. درسش این بود

 

  زهرا! بجای این همه دویدن برای دونستن و دست و پا زدن تو اون همه درسگفتارها و کلاس ها اول با خودت رویرو شو . به خودت عشق بورز و دست یاری بده بدون خودت تو هیچی نیستی ! عنصر نقره فام وجودتو به طلا بدل کن

 

فرداقراره با خودم برم سرکلاس :)

 

هشتگ : کاگران مشغول کاراند

  • ۰ نظر
  • ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۳۰
  • زهرا میم
طبقه بندی موضوعی