تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلمه» ثبت شده است

چند روزیه دارم گند مجازیو درمیارم از بس تو تلگرام و اینستا و پینترستم. واتس آپ به اون بیخودیشم داره به لیستم اضافه میشه. تصمیم گرفتم یه حرکتی بزنم چون داشت خیلی وقتمو میگرفت. حقیقتا چند روزه یا تو گوشی و لبتابم یا دارم درس میخونم به هیچکدوووم از کارای دیگم نمیرسم. حالا  چی بهم تلنگر زد؟
اینکه ۲روز از سردرد و چشم درد حالم بد بود. خودم میدونستم برای ایناست اما به مامان نگفتم وگرنه دوباره غر میزد.
اما از اونجایی که هستی همیشه بامن همراهه امروز صبح این مطلب خوندم و برام خیلی جالب بود. قلقلکم داد تدبیری بیندیشم. و در ادامه الان پست فاطمه رو  خوندم و دیدم یسسسس ممنون خدا که هروقت تصمیم گرفتم پشتم بودی. بله منم میخوام تو چالش با فاطمه همراه باشم. و به تقلید از خودش میخوام هرروز بیام بگم کدوم خونه رو انجام دادم و تجربه ای که داشتم چطور بوده‌. خودمو الزام کردم هر شب پست بزارم چون یجورایی موظف میشم انجامش بدم و طفره نرم😏 
خلاصه هرکیم خواست با من و فاطمه همراه باشه با آغوش باز میپذیریمش.
باشد که رستگار شوم

پ.ن: یعنی واقعا میتونم جامه تعادل بر مجازی بپوشانم یا خیر!🙄

پ.ن2: اگه دوست داشتین درباره مسائل روانشناختی این موضوع بیشتر بدونید اینجا رو بخونید. ؛)

 پ.ن بعد ادیت : وای چه باحال امروز یه پست جدید دیدم برید سر بزنید. 

 

  • زهرا میم

من یه اکسوالم کیپاپرا میدونن چی میگم. یعنی طرفدار گروه اکسو 
داستانی که میخوام بگم اینه که من پارسال که آلبوم سیتی لایتز بکهیون اومد از یه شاپ معتبر سفارشش دادم. آذرماه بود. 
ازاون موقع داره ۱سال میگذره ولی هنوز آلبوم به دست من نرسیده. ادمین همش امروز و فردا میکرد اخرم گفت که بارهاش با بار یه شاپ دیگه است و اونا باید تحویل بگیرن که نگرفتن. منم رفتم به ادمین اون یکی شاپ پیام دادم اون گفت از اونا باری دست ما نیست جز یه کارتن نامعلوم که هنوز نرسیده. منم دیدم خیلی دیر شده و کلا ذوقمو از دست دادم‌. رفتم پولمو پس گرفتم☹️
بعدش پلاس شدم تو تلگرام که حواسم به شاپ ها یا کسایی که آلبوماشونو میفروشن باشه .. به تمام کسایی که میخواستن آلبوم های بکهیونشونو بفروشن پیام دادم همه شون فروخته بودن😕) معلومه آلبوم بکهیون رو زمین نمیمونه)
یه شاپی چند روز پیش دوباره موجودی دیلایت داشت تعدادش محدود بود. برای محکم کاری به دوستام گفتم شما هم بیاین که تا گروه باز شد همه بگیم ورژن نعنایکی هم بگه عسل (چون شایود نعنا بهم نرسه ۲تا داشت) بالاخره چندنفر برای اون لحظه لازمه 😄.
اما جالب اینکه بگم بازم بهم نرسید😐 چون تا گروه باز شد یه جوری همه حمله کررردن که خدامیدونه
مثل وقتی که اول خط مترو باشی و همه جلو در سفت وایسادن که برن تو بشینن. صادقیه هم که باشه بدتر چون گلشهریا یهو میریزن تو ( من یبار داشتم زیر دست و پا له میشدم)
اینم نشد خلاصه 😑
اما الان ۲نفر پیدا کردم که دیلایت نعناشو دارن و قراره از یکیشون بخرم اگه خدا بخواد بالاخره😂
تاحالا تو زندگیم اینقد دنبال چیزی نبودم 😂
پ.ن: من اکسوال دو آتیشه ای نیستم. فن گرل خفن بکهیونم نیستم اما بازم یه اکسوالم و دوست دارم بعنوان یه فن گرل از بایسم یه آلبوم بخرم. ۱۰سال دیگه یادآور بخشی از خاطرات زندگیم خواهد شد که الانمه. 
پ.ن۲: میخرم که بعدا پشیمون نشم. بگم اون دوران رو کامل گذروندم و کلی فن گرلی کردم😁😍 

  • زهرا میم

چرا نمیتونم به خودم برسم؟ من خودمو میخوام

هنوز نمیتونم خود واقعیمو به همه نشون بودم

هنوز باخودم به صلح نرسیدم چه برسه با بقیه

هشتگ غرغریجات شبانه  دخترک قصه ها

شبخیر(اگه خوابم ببره)

  • زهرا میم

 همه ی ما میان واژه ها زندگی می کنیم. اصلا زندگی همان کلمه است که ما در خلا میان آنها راه می رویم . ما بخاطر واژه ی عشق ، عاشق میشویم. تصور کن اگر عشق نبود تو برای رقص قلبت در سینه چه نامی میگذاشتی؟ 

اگر واژه ی زیبا نبود و برای چیزی چشم ربا کلمه یا تصور یا تصویر یا ذهنیتی واحد انتخاب نمی شد، من دیگر هرروز جلوی آینه خیره نمی شدم و به معیارهای زیبایی صورتم فکر نمی کردم. و اینگونه عمل های زیبایی و دستور عمل های پیج های جورواجور میان گونه انسان وجود نداشت. 

راستی انسان اصلا یعنی چه؟ 

انسان . [ اِ ] (ع اِ) مردم ، واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است .

 آدم، آدمیزاد، آدمی، انس، بشر، مردم، ناس

انسان اصلش از «إِنْسیان» است، زیرا لغت شناسان عربى، مصغّر آن را «اُنیسیانْ» دانسته اند. «یاى» آخر در تصغیر بر وجود آن در اصل، دلالت مى کند و به سبب کثرت استعمال حذف شده است. (لسان العرب، ج1، ص231؛ مجمع البحرین، ج1، ص121)

هایدگر میگه دازاین. یعنی بودنی که مخصوص گونه ماست . این گونه با شخص، مرگ و پارودوکس هایی از قبیل زندگی در ارتباط با دیگر انسان ها در حالی که در نهایت با خود تنها است آگاه است و با آن ها مواجه می‌شود.
 شاید توهم در ذهنت معنی دیگری داشته باشی. 

این بخشی از عمق واژه [انسان] است.

حقیقتا واژه ها آنقدر عمیق هستند ، که ترسناک باشند. و درست زیستن یعنی انتخاب واژه های درست برای زندگی،  چون همه ما تماما در جایی میان اعماق امن آن شناوریم. 

من می‌گویم در کنه حقیقت واژه انسان روح الهیی رمیده؛ که بایستی از کابوس های غفلت نجات حاصل کند . چون دون شان ایشان است بدان جهت که مخلوق است و در تورات( تحریف نشده) آمده است: 

[اینگونه بوده و کلمه خدایی بود یا خدا گونه بود]

و کلمه همان مخلوقات الهی اند. همان ها که هرکدام به سهم خود در حال زیستن اند پس ما میان کلمات زندگی میکنیم و زندگی، همان کلمه است. و همه موضوع بر سر آن است که من  -اشرف کلمات- چطور قرار است در کلمه ی [ زندگی جاودانه]ام مستغرق شوم !!!!

  • ۱ نظر
  • ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۳۹
  • زهرا میم
طبقه بندی موضوعی