تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

تحت تعقیب ایگوهای ذهنش

در جهت به تحریر درآوردن خیال و ثبت روایت های زیستن گونه

سلام خوش آمدید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صلح درون» ثبت شده است

با چه دم و دستگاهی از قهوه و پتو و لب تاب و عینک و خوراکی و عود و این قرطی بازیا اومدم که آزمون مرحله سوم رو بدم

زدم روش دیدم نوشته آزمون توسط شما پایان یافته :/

من اصلا کی رفتم توش که بخوام پایان بزنم.

الان نمیتونم آزمون بدم

ارواح خبیثه رفتن جای من شرکت کردن همه رم صفر زدن اومدن :/

 

زیبا نیست ؟ :)

 

باهمون دم و دستگاه برم ادامه سریالمو بببینم آزمون دادن مجازی بمن نیومده هردفعه یه مشکلی پیش میاد😑😂

 

پ.ن: یه کیدرامر بیاد با رسم شکل توضیح بده چرا اینقدر زیبایی حقیقی خوبهههه😍😭

خداروشکر سریال دیدن اونم 8ونیم صبح به لطف آزمون مدرسان به تجربیاتم اضافه شد😂🤦🏻‍♀️

  • زهرا میم

این روزها که کرونا مهمون ماست بیشتر باخودم مجالس انس و خلوت دارم. داریم بیشتر با هم آشنا میشیم. نشست های فلسفی و پریشان نویسی ها روتین هر روزه ی خودم با خودمه. ما باهم جنگ اعصاب زیاد داشتیم ،جزم‌های حقیر و چندش‌آور هم :)

حرف هایی که بینمون رد وبدل شده کم نبوده اما هردفعه بیشتر نمی شناختتمش. رابطه ما بیشترحکم یه جریان خطی پسرفت گرا رو داره. اما خب بازم دوسش دارم . دقیقا تو نقطه ای از زندگیم قرار گرفتم که تقریبا جواب همه سوالامو میدونم تا نیمه به اون چیزی که میخوام رسیدم مونده پایان دادن به دست‌وپا زدن در دام‌های آهن‌بافت وجود و شروع ...

برای یه پایانی لا یتناهی

الان نیاز دارم که با خودم پیمان نامه صلح ورسای ببندم. . ولی تموم کردن جنگ همانا و غرامت خواهی و تقسیم اراضی و اشغال سرزمین های صهیونیستی ایگوها هم همانا 

هوس متحد شدن نزده به سرم میخوام جهان یگانه خودمو که پادشاهش خویشتنِ خویش ام باشه بسازم.  در خودم حل شم و جمله یکی شم.

این خویشتن نو نیازمند سازه ها و طرحواره های جدیده

{ این قافله از قافله سالار خراب است}

ولی گاهی احساس میکنم آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

هشتگ : کاگران مشغول کاراند

  • ۱ نظر
  • ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۵۶
  • زهرا میم

 

این روزها که کرونا مهمون ماست بیشتر باخودم مجالس انس و خلوت دارم. داریم بیشتر با هم آشنا میشیم. نشست های فلسفی و پریشان نویسی ها روتین هر روزه ی خودم با خودمه. ما باهم جنگ اعصاب زیاد داشتیم ،جزم‌های حقیر و چندش‌آور هم :)

 

حرف هایی که بینمون رد وبدل شده کم نبوده اما هردفعه بیشتر نمی شناختتمش. رابطه ما بیشترحکم یه جریان خطی پسرفت گرا رو داره. اما خب بازم دوستش دارم . دقیقا تو نقطه ای از زندگیم قرار گرفتم که تقریبا جواب همه سوال هامو میدونم تا نیمه به اون چیزی که میخوام رسیدم مونده پایان دادن به دست‌وپا زدن در دام‌های آهن‌بافت وجود و شروع ..

 

برای یه پایانی لا یتناهی

 

الان نیاز دارم که با خودم پیمان نامه صلح ورسای ببندم. . ولی تموم کردن جنگ همانا و غرامت خواهی و تقسیم اراضی و اشغال سرزمین های صهیونیستی ایگوها هم همانا 

 

هوس متحد شدن نزده به سرم نه ! میخوام جهان یگانه خودمو که پادشاهش خویشتنِ خویش ام باشه بسازم.  در خودم حل شم و جمله یکی شم.

 

دیشب داشتم پادکست صلح درون گوش میدادم جالبه... اینقدر در این زمینه خونده بودم و صوتی گوش داده بودم که نیمی از حرف ها تکراری بود اما در هر تکراری درسی هست. درسش این بود

 

  زهرا! بجای این همه دویدن برای دونستن و دست و پا زدن تو اون همه درسگفتارها و کلاس ها اول با خودت رویرو شو . به خودت عشق بورز و دست یاری بده بدون خودت تو هیچی نیستی ! عنصر نقره فام وجودتو به طلا بدل کن

 

فرداقراره با خودم برم سرکلاس :)

 

هشتگ : کاگران مشغول کاراند

  • ۰ نظر
  • ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۳۰
  • زهرا میم
طبقه بندی موضوعی