زَهرتی
یه گلی دارم که میان من و او گرداب شکفتن است
لای دفترمه
خودش نه ها عطرش💫
تازه بوی خود خودشم نیست
بوی علت فاعلیشه
هروقت که دفترمو باز میکنم عطرش پخش میشه تو وجودم... سبز میشم🌱
اون دونه هه که تو وجودم میخواد جوونه بزنه یهو چشماشو باز میکنه
یکم حرکات موزون میکنه که من زحمت بکشم بهش آب بدم بلکه جوونه بزنه... رشد کنه
اما..
خب..
ولی..
[امان ازاین ای کاش اما اگر ولی ها]
هردفعه که میرم سراغ گل
که دوباره عطرشو بپاشم تو دفترم مست اون بزمگاه میشم
ولی خواب میاد سراغم و من باز ،دوباره ،مثل همیشه ، مثل بقیه
میمیرم🥀
از آخرین باری که پیش گلم بودم یکم آب تو دستم مونده
واسه همین همش دارم این پا و اون پا میکنم
مراقبم وقتی راه میرم به کسی نخورم
حرف میزنم حواسم پرت نشه
اینور و اونور نگاه نکنم
که یکوقتی آب از دستم نریزه
میخوام روزی که دوباره رفتم پیش گلم از فرط خوشحالی نی نی های چشمم بلرزن
گلم نگاهم کنه برام لبخند بزنه
من ذوق کنم من بمیرم
من زنده شم
اما..
آخه..
ولی..
[امان ازاین ای کاش اما اگر ولی ها]
#زهرا_میم
- ۹۹/۰۶/۱۲